تا حال گردیده بخوایید از کلافگی سرتون رو بکوبید به دیوار؟!
متاسفانه اینجانب هنگامی دنبال یه کادو واسه یکی دوستام هستم این شکلی میشم. به هیچ وجه اینجانب ابزار تولید محتوا فکرمی‌کنم تعیین کادوی به دنیا آمدن با اختلاف پاره ای از فعالیت توی معدن، یکی‌از دشوارترین شغل های دنیاست.
خلاصه که در غایت بدون چاره شدم متوسل بشم به دنیای مدام در صحنه مجازی. جوری غرق گردیده بودم که نفهمیدم کی هوا بدون‌نور شد و اینجانب هم هیچی گیرم نیومده بود جز خبر خورده شدن یک شونه بی نقص تخم مرغ اون هم ناپخته به وسیله یه شاخ مجازی. دیگه از نه کادوی ولادت قبلی بودم که یهو یه پیج توجهم رو جلب کرد.
یه پیج بود آکنده‌از چیزمیزای گوگولی و مینیمال طوری و جالب. که نکته دیدنی این بود که همگی اونها هم فعالیت دست خودش بود. البته هیچ کدوم از اینها نبود که شاخک های اینجانب رو به عمل انداخت. نوشته هایی که تحت کل این گوگولی‌ها بود یه جور عجیبی سبب ساز شد اینجانب مجدد برگردم به اونها نگاه کنم بگم حقیقتا؟!!!
پشت تموم دست سازها یه داستانی بود که به اونها شخصیت میداد. طوری که وادارم می کرد مجدد و مجدد نگاهشون کنم تا بیشتر بشناسم اونها رو.
خیلی جذاب بود که اینجانب مثال شبیه این تولید ها رو جاهای دیگه هم چشم بودم با یه خصوصی ویژگی ها فنی جنس که زیرش درج شده بود. البته توی این پیج انگار با یه محرمانه شخصیت مختلف طرف بودم.
اون چیزی که جذابیت اون محصول ها رو پر رنگ خیس و برجسته خیس می‌کرد اون نوشته هایی بود که تولید کننده اونها نوشته بود خیر تنها به خیال و خاطر معرفی هنر خودش. اون خوب میدونست که انگشتش رو کجای حس منی که دنبال اینگونه محصولی هستم بذاره.
هر چی که بیشتر میگذره مطمئن خیس میشم که محتواها هستن که به ذهن و تفکر کاربر جهت میدن و اون رو هیپنوتیزم میکنن برای ایفا کاری.
تا حال گردیده بخوایید از کلافگی سرتون رو بکوبید به دیوار؟!
متاسفانه اینجانب هنگامی دنبال یه کادو واسه یکی دوستام هستم این شکلی میشم. به هیچ وجه اینجانب ابزار تولید محتوا فکرمی‌کنم تعیین کادوی به دنیا آمدن با اختلاف پاره ای از فعالیت توی معدن، یکی‌از دشوارترین شغل های دنیاست.
خلاصه که در غایت بدون چاره شدم متوسل بشم به دنیای مدام در صحنه مجازی. جوری غرق گردیده بودم که نفهمیدم کی هوا بدون‌نور شد و اینجانب هم هیچی گیرم نیومده بود جز خبر خورده شدن یک شونه بی نقص تخم مرغ اون هم ناپخته به وسیله یه شاخ مجازی. دیگه از نه کادوی ولادت قبلی بودم که یهو یه پیج توجهم رو جلب کرد.
یه پیج بود آکنده‌از چیزمیزای گوگولی و مینیمال طوری و جالب. که نکته دیدنی این بود که همگی اونها هم فعالیت دست خودش بود. البته هیچ کدوم از اینها نبود که شاخک های اینجانب رو به عمل انداخت. نوشته هایی که تحت کل این گوگولی‌ها بود یه جور عجیبی سبب ساز شد اینجانب مجدد برگردم به اونها نگاه کنم بگم حقیقتا؟!!!
پشت تموم دست سازها یه داستانی بود که به اونها شخصیت میداد. طوری که وادارم می کرد مجدد و مجدد نگاهشون کنم تا بیشتر بشناسم اونها رو.
خیلی جذاب بود که اینجانب مثال شبیه این تولید ها رو جاهای دیگه هم چشم بودم با یه خصوصی ویژگی ها فنی جنس که زیرش درج شده بود. البته توی این پیج انگار با یه محرمانه شخصیت مختلف طرف بودم.
اون چیزی که جذابیت اون محصول ها رو پر رنگ خیس و برجسته خیس می‌کرد اون نوشته هایی بود که تولید کننده اونها نوشته بود خیر تنها به خیال و خاطر معرفی هنر خودش. اون خوب میدونست که انگشتش رو کجای حس منی که دنبال اینگونه محصولی هستم بذاره.
هر چی که بیشتر میگذره مطمئن خیس میشم که محتواها هستن که به ذهن و تفکر کاربر جهت میدن و اون رو هیپنوتیزم میکنن برای ایفا کاری.
استفاده از روش Parallax